بیا در کوچه باغ شهر احساس شکست لاله را جدی بگیریم
اگر نیلوفری دیدیم زخمی برای قلب پر دردش بمیریم
بیا در کوچه های تنگ غربت برای هر غریبی سایه باشی
بیا هر شب کنار نور یک شمع به فکر پیچک همسایه باشیم
بیا در یک شب اروم مهتاب کمی هم صحبت یک یاس باشیم
اگر صد بار قلبی را شکستیم بیا یک بار با احساس باشیم
بیا به احترام قصه عشق به قدر شبنمی مجنون بمانیم
بیا که گاه از روی محبت کمی از درد لیلی را بخوانیم
بیا ما نیز مثل روح باران به روی یک رز تنها، بباریم
بیا از جنگل سبز صداقت زمانی یک گل لادن بچینیم
کنار پنجره تنها،بی تاب طلوع ارزوها را ببینیم
شعله گفت:کاش روزی به شمعدان میرسیدم؛ شمع بدون اینکه حرفی بزنه ذره ذره اب شد تا شعله به ارزویش برساند.
بیادت هست گفتی**اگر ترکم کنی روزی**تمام عمر خاموشم
بیادت هست گفتی که در هر لحظه تنها **صدایت هست درگوشم
بیادت هست گفتی نرو هرگز**که من بی تو فراموشم
اکنون ان روزها رفته تو هم رفتی اینک شدم تنها